آقای زائری از شما بعید بود.شاید هم نبود!نمی خواهم مثل شما قضاوت کنم.این قدر راحت به محکمه بروم و حکم برائت خودم را یک طرفه بگیرم و سر کوی و برزن جار بزنم.این یعنی چه که گفته اید:«حاج آقا مال ماست ، نه مال کسانی که با هزار و یک فتنه و نیت شوم در پی مصادره اش هستند . حاج آقا مال ماست ، نه مال کسانی که تازه از راه رسیده اند . حاج آقا مال ماست نه مال آنها که دیر آمده اند و می خواهند زود بروند . » این حرف هایتان بوی دعوای مهاجر و انصار می دهد.راستی کدامشان مسلمان تر و برتر بودند؟ حالا شما که زودتر آقای امجد را شناختید شدید صاحب اختیار و دستگاه نیت خوانی تان به کار افتاده و به فتنه و نیت شوم آنهایی که با شما هم نظر نیستند پی برده اید.
برادر من پیاده شدن و کمی قدم زدن برایمان بد نیست؟هر چقدر هم ریزگرد در هوا باشد و منوکسید و دی اکسید و ذرات مسموم کننده در هوا معلق، اجازه داریم انقدر راحت به دیگران نسبت دهیم؟ قرار نیست حالا که چشمانمان جلو را نمی بیند دهانمان جور اش را بکشد و بلند بلند و یک بند سخن بگوییم. بگوییم و بگوییم تا آنجا که احساس کنیم:«دلمان می گیرد وقتی می بینیم برخی از صفا و سلامتش سوء استفاده می کنند . برای همین نگران و اشفته می شویم وقتی می بینیم چنگال های خطرناکشان را برای دریدن آبرو و حرمتش تیز کرده اند . برای همین می ترسیم وقتی می بینیم این پدر و برادر همدل و همراه را می خواهند از ما بگیرند .»
احسنت به «ما» ،زنده باد«ما» ؛آن «ما» یی که می فهمد دارد از حاج اقا امجد سواستفاده می کنند و خودش نمی فهمد.آن «ما» یی که نگران گرفتن حاج اقا از خودش هست و یک لحظه تامل نمی کند که شاید این «ما»ست که دارد از حاج اقا جدا می شود؟ ،این «ما»ست که تا به امروز برداشت غلطی از حاج آقا داشته؟ ،این «ما» ست که شاید الان دارد اشتباه می کند.
من حاج اقای امجد را دوست دارم.اولین هدیه حفظ قرآن ام را از ایشان گرفتم.بارها پای منبرش نشسته ام،خندیدم و گریه کردم.شاید در ظاهر به اندازه شما در کنارش نبودم، اما الان از خیلی از «ما» ها بیشتر دوست اش دارم.حاج اقای امجد و خدای حاج آقا ها برای همه است.در این «صف» زنبیل گذاشتن و پیش کسوتی و اشنا بودن ملاک جلوتر بودن نیست.که اگر بود، نه حاج اقای امجد اینقدر در بین امثال من ارج و قرب داشت و نه خدای امثال حاج اقا امجدها.